« حرف ناب » یعنی؛ « حرف دل » یا « درد دل » !

ای عزیز، حرف دلت را امروز بگو؛ اگر گفتی، می شود: ( حرف دل ! ) اگر نگفتی، فردا می شود: ( درد دل ! )

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب با موضوع «تربیت درست» ثبت شده است

     بعضی از ضرب المثلای ما معنا و مفهوم درست و قشنگی دارند، اما با کلمه هایی گفته شدند که هر جایی نمی شه اون ها رو مطرحشون کرد. بعضی از اون ها هم یک مطلب اشتباه رو به ما گفتند و ما هم که فکر می کنیم درسته، کامل قبولش می کنیم، اما همین مثل اشتباه یه جاهایی ترمز پیشرفت ما می شه و گرفتارمون می کنه.


     شاید بهتر باشه، توی ضرب المثلای فارسی بگردیم و اون هایی رو که می تونند، بهمون کمک کنه پیدا کنیم و ازشون استفاده کنیم اما اون هایی که کمکی نمی کنند یا برامون دردسر ساز می شوند رو بگذاریم کنار توی موزه ی کتاب ها بمونند.


     ـ خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو: اگر جماعت راه اشتباه رو رفت تکلیف چیه؟ فکر می کنم گاهی وقتا باید شکل اون ها رو عوض کرد: خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو!


     ـ لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش: اگر این وسط طرف خواست از محبت ما سوء استفاده کنه تکلیف چیه؟ راست گفتند که: خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند!


     بگذریم، بعضی ضرب المثلا هم هستند که به ما راه درست تلاش رو نشون می دند و کمک می کنند که به توانایی هامون ایمان داشته باشیم و سعی کنیم تا خوشبخت بشیم و خوشبختی رو برای دیگران هم به ارمغان بیاریم. خیلی از این مثل ها رو شاعران در گذشته به شعر گفتند و جالب تر شون کردند.


     ـ چون شیر به خود سپه شکن باش          فرزند خصال خویشتن باش: یعنی به توانایی ها و استعدادهای خودت ایمان و اعتماد کن و مثل شیر برو تو دل مشکلات تا حلشون کنی.


     ـ هر که بامش بیش، برفش بیشتر: هر کسی که دارایی بیشتری داشته باشه، زحمت و دردسر بیشتری برای نگهداری و مراقبت از اون دارایی ها باید تحمل کنه.


     ـ و این قصه سَرِ دراز دارد...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۹:۳۱
Mirzaadeh

     حدود دوازده سیزده سالم بود که با چند نفر از بچه محلا رفتیم دوچرخه سواری. خسته که شدیم، کنار موتور آبی ایستادیم و آبی به سر و صورتمون زدیم و سرحال شدیم. بعد یکی از بچه ها گفت بریم خونه مادرم نگران می شه.


     همگی راه افتادیم طرف خونه. توی مسیر یکی از بچه ها گفت اینجا صیفی فامیلمونه، بیایید بریم کمی میوه اَزَشون بگیریم. بقیه همون جا ایستادند و من کمی جلوتر رفتم و منتظر شدم تا اونا برسند. هنوز چند قدمی توی صیفی نرفته بود که صاحب زمین با موتور سر رسید.


     به خاطر بی اجازه رفتن توی صیفی، فامیلشون رو انداخت زیر چک و لگد. بعد اومد و از دو نفر دیگه از بچه ها هم با سیلی پذیرایی کرد. بعد اومد رو به روی من و گفت: تو چرا با اینا اومدی اینجا؟ به تو هم باید سیلی بزنم؟


     من از خجالت مُردَم. عذرخواهی کردم و در حالی که می لرزیدم، گفتم من توی صیفی نیومدم و بهشون گفتم بریم خونه، اون ها نیومدند. صاحب زمین یه نگاه خشمناک دیگه بهم کرد که رنگم پرید! من دیگه منتظر بچه ها نشدم و سریع راه افتادم طرف خونه.


     چشمتون روز بد نبینه، همین که از سر پیچ کوچه گذشتم و رفتم طرف خونه، دیدم بابام خدا بیامرز عصبانی و ناراحت ایستاده جلوی در خونه. رسیدم و سلام کردم. جوابمو داد و گفت خجالت نمی کشی با این بچه ها می ری طرف باغ و زمین مَردُم؟ چرا منو پیش دیگرون خجالت می دی؟


     خواستم حرفی بزنم، اما نفسم بند اومده بود. در حالی که با خودش حرف می زد، با ناراحتی از خونه دور شد. آرزو کردم کاش مرده بودم و این روز رو نمی دیدم. کاش بابام و صاحب زمین به جای حرف، به من سیلی می زدند! مطمئنم اون قدر که حرفاشون درد داشت، سیلی درد نداشت!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۱
Mirzaadeh

     ما آدم بزرگا همیشه فکر می کنیم، حق با ماست و کوچیکترا عقلشون نمی رسه و باید کاملا مطیع ما باشند. اما من بارها با همین دو تا چشمای خودم، چیزایی دیدم و شنیدم که باور کردنش خیلی سخته.


     بعضی وقتا بچه ها و کوچیکترا یه راه حلایی برای مشکلات پیدا کردند که به عقل هیچ جن یا آدمیزادی نمی رسیده! دلیل این کار به نظر یکی از دوستای خوبمون اینه که؛ بزرگترا به خاطر غرورشون و اعتماد به نفس الکی شون، همیشه مشکل رو می بینند و به راه حل کمتر دقت می کنند.


     اما کوچیکترا وقتی مشکلی پیش میاد، دنبال راه حل هستند و بیشتر وقتا می تونند راه حلو پیدا کنند یا راه بهتری پیشنهاد کنند، چون به جای مسئله بیشتر به راه حل ها فکر می کنند.


     قدیمیا می گفتند: توی هر سری یه عقلی هست. یعنی ممکنه هر کسی از یه طرف به مشکل نگاه کنه و چیزایی رو ببینه که دیگران ندیده باشند. یه نکته ی دیگه این که تجربه ی همه ی آدما با هم یکی نیست و فرق داره و ممکنه یه نفر تجربه ای داشته باشه که توی حل مسئله بتونه بهش کمک کنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۳
Mirzaadeh