« حرف ناب » یعنی؛ « حرف دل » یا « درد دل » !

ای عزیز، حرف دلت را امروز بگو؛ اگر گفتی، می شود: ( حرف دل ! ) اگر نگفتی، فردا می شود: ( درد دل ! )

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

طلای ناب

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۶ ب.ظ

     چند سال پیش تکه زمینی به قیمت مناسب خریدم و انتظار داشتم، پس از مدتی قیمتش بالا بره و بتونم با فروشش سر و سامونی به زندگیم بدم. یکی دو سالی که گذشت، رفتم و پرس و جو کردم و دیدم که قیمتش بالاتر رفته. تصمیم گرفتم بفروشمش و این قضیه رو اول با خونواده و بعد با دوستام در میون گذاشتم.


     دوستی داشتم که مغازه دار بود و پیشنهاد کرد، از خیر فروختنش بگذرم. اما من که بوی پول به دماغم خورده بود، قبول نکردم و گفتم که به این پول شدیدا احتیاج دارم. اون دوست خوب وقتی دید من اصرار دارم زمینم رو بفروشم، گفت یا بیا شریک بشیم یا زمین رو بفروش به من و پولش رو نقد بگیر.


     قرار و مدار رو گذاشتیم و من اومدم خونه و ماجرا رو گفتم. چون مطمئن بودم که پولش آماده ست، دنبال پول نرفتم. چند روز بعد قولنامه رو بردم و دادم بهش. گفت مگه پول رو لازم نداری؟ خجالت کشیدم و گفتم نه. با خودم گفتم یکی دو هفته صبر می کنم و بعد می رم پول رو می گیرم.


     موقع خداحافظی قولنامه رو داد بهم و گفت پیش خودت باشه. هر وقت هم خواستی بیا بریم پول رو بهت بدم. بعد از چند روز زمین رو فراموش کردم. چند سالی گذشت و توی اون مدت محتاج پول نشدم. بعد رفتم و به دوستم گفتم زمین رو چکار کنیم؟ گفت زمین خودته؛ می خوای بفروشی، بفروش.


     منم رفتم و قیمت کردم و به یک مشتری مصرف کننده ـ نه دلال ـ فروختم. خواستم سهمی به دوستم بدم، اما قبول نکرد و گفت من فقط خواستم ضرر نکنی و ارزون نفروشی. این دوستا طلای نابند. خدا خیرشون بده!


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی